سفارش تبلیغ
صبا ویژن























وفا

 

با یه شکلات شروع شد...یه شکلات گذاشتم تو دستش اونم یه شکلات گذاشت تو دست من...

من بچه بودم اونم بچه بود...سرموبالا کردم سرشو بالا کرد...دید که منو میشناسه

خندیدم گفت:دوستیم؟گفتم:دوست دوست...گفت تاکجا؟گفتم دوستی که تا نداره

گفت تا مرگ...خندیدم و گفتم:گفتم که تا نداره...گفت باشه تا پس از مرگ

گفتم:نه...نه...نه...تا نداره.

گفت قبول تا اونجا که همه دوباره زنده میشن یعنی زندگی پس ازمرگ بازم باهم دوستیم؟

تا بهشت تا جهنم تا هرجا که باشه منو تو باهم دوستیم؟

خندیدم گفتم تو براش تا هرجا که دلت میخواد تا بذار...

اصلا یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا...

اما من اصلا براش تا نمیذارم نگام کرد نگاش کردم

باور نمیکرد میدونستم اون میخواست دوستی ما حتما تا داشته باشه

 دوستی بدون تا رو نمی فهمید...

گفت بیا برای دوستیمون یه نشونه بذاریم گفتم باشه تو بذار...

گفت شکلات.هربار که همدیگرو دیدیم یه شکلات مال تو یکی مال من باشه؟؟؟؟؟

گفتم باشه هربار یه شکلات میذاشتم تو دستش اونم یه شکلات تو دست من...

باز همدیگرو نگاه میکردیم یعنی که دوستیم.....دوست دوست...

من تندی شکلاتمو باز میکردم و میذاشتم تو دهنم و تند تند اونو میمکیدم

می گفت شیکموووووو...تو دوست شکموی منی

و شکلاتش رو میذاشت توی صندوقچه کوچولوی قشنگ

میگفتم بخورش می گفت نه تموم میشه میخوام تموم نشه برای همیشه بمونه

صندوقش پر از شکلات شده بود هیچکدومشو نمیخورد من همشو خورده بودم ...

گفتم اگه یه روز شکلاتاتو مورچه بخوره یا کرما اونوقت چیکار میکنی؟

میگفت مواظبشون هستم میگفت میخوام نگهشون دارم تا موقعی که دوستیم

و من شکلاتمو میذاشتم تو دهنمو میگفتم نه...نه...نه تا نداره دوستی که تا نداره....

یک سال دوسال سه سال چهار سال هفت سال ده سال بیست ساله که شده....

اون بزرگ شده منم بزرگ شدم...

من همه شکلاتامو خوردم اون همه شکلاتاشو نگه داشته...

اون امشب اومده تا خدافظی کنه میخواد بره اون دور دورا میگه میرم اما زود برمیگردم

 یادش رفت یه شکلات به من بده من که یادم نرفته یه شکلات گذاشتم کف دستش

گفتم این برای خوردنه

یه شکلاتم گذاشتم اون دستش اینم اخرین شکلات برای صندوق کوچیکت

یادش رفته بود که صندوقی داره واسه شکلاتاش

 هردوتا رو خورد خندیدم میدونستم دوستی من تا نداره میدونستم دوستی اون تا داره

مثل همیشه...

خوب شد همه شکلاتامو خوردم اما اون هیچکدومشو نخورده....

حالا با یه صندوق پر از شکلاتای نخورده چه میکنه؟


نوشته شده در پنج شنبه 91/9/30ساعت 6:21 عصر توسط هم نفس نظرات ( ) |


آخرین مطالب
» چرا رفتی؟
ارام رفت
......
سهراب
انتظار
مادر
یکی بود یکی نبود
تظاهر
دوستی
یلدا
تقدس عشق
[عناوین آرشیوشده]

Design By : LoxTheme.com