سفارش تبلیغ
صبا ویژن























وفا

سلام ای تنها بهونه واسه نفس کشیدن

هنوزم پر میکشه دل واسه به تو رسیدن

واسه جواب نامه ات میدونم که خیلی دیره

بذار به حساب غربت نکنه دلت بگیره

حالم رو اگه بپرسی خوبه تعریفی نداره

چون بلاتکلیفم،عاشق آخه تکلیفی نداره

نکنه ازم برنجی،تشنه ام تشنه بارون

چه قدر از دریا ما دوریم،بی گناهیم هر دوتامون

بدجوری بهم میریزه من و گاهی اتفاقی

تو اگه نباشی از من،نمی مونه چیزی باقی

میدونی که دست من نیست،بازیای سرنوشته

رو قشنگا خط کشیده،زشتا رو برام نوشته

باز که ابری شد نگاهت،بغضتم واسم عزیزه

اما اشکاتو نگه دار،نذار اینجوری بریزه

من هنوز هیچی نگفتم که تو طاقتت تمام شد

باقیش رو بگم میبینی گریه هات کلی حروم شد

حال من خیلی عجیبه،دوست دارم پیشم ببینی

من نگاهت بکنم تو ،تو چشام عشقو ببینی

یادته من و تو داشتیم ساده زندگی میکردیم

از همین چشمه شفاف رفع تشنگی میکردیم

یه دفعه یه مهمون اومد عقلم رو یه جوری دزدید

دل تو به روش نیاورد از همون دقیقه فهمید

اولش فکر نمیکردم که دلم رو برده باشه

یا دلم گول چشای روشنش رو خرده باشه

اما نه گذشت و دیدم،دل من دیوونه تر شد

به تو گفتم و دلت از قصه من با خبر شد

اولش گفتم یه حسه،یا یه احترام ساده

اما بعد دیدیم که عشقه،آخه اندازش زیاده

تو بازم طاقت آوردی مثل پونه ها تو پاییز

سرنوشت تو سپیده،ماجرای من غم انگیز

بدجوری دیوونتم من فکر نکن این اعترافه

همیشه نبودن تو کرده این دل رو کلافه

میدونم فرقی نداره،واست عاشق بودن من

میدونم واست یکی شد،بودن و نبودن من

میدونم دوسم نداری،مثل روزای گذشته

من خودم خوندم تو چشمات،یه کسی این رو نوشته

اما روح من یه دریاست،پره از موج و تلاطم

ساحلش تویی و وموجاش خنجرای حرف مردم

آخ که چه لذتی داره،ناز چشمات رو کشیدن

رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن

من که آسمون نبودم،اما عشق تو یه ماهه

سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بی گناهه

تو که چشمای قشنگت خونه صدتا ستاره اس

تو که لبخند طلائیت واسه من عمر دوباره هس

بیا و مثل گذشته جز به من به همه شک کن

من بدون تو میمیرم بیا و بهم کمک کن

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/1/9ساعت 9:46 عصر توسط هم نفس نظرات ( ) |


آخرین مطالب
» چرا رفتی؟
ارام رفت
......
سهراب
انتظار
مادر
یکی بود یکی نبود
تظاهر
دوستی
یلدا
تقدس عشق
[عناوین آرشیوشده]

Design By : LoxTheme.com