وفا
وقتی رفتی دلم گرفت ای دوست.آخر با تو با طراوت بودم و به امید نزدیکتر شدن به تو میشد به پیشواز صنوبرها رفت و پرستوها را تا دیاری دور بدرفه کرد.وقتی تو رفتی دلم گرفت آخر با تو میشد تا آن سوی پرچین دلها کوچیدو عشق را زیباتر دید.وقتی که بودی دلم چه آرامش غریبی یافت و در حریم نگاهت آسمان چه حقیر میشد.در هنگام رفتن تو و چشمهای مهربانت ناگاه دلم گریست.آخر میتوانستم دلتنگی هایم را به ضریح چشمانت بسپارم و تبسم ستاره ها را در برق نگاهت ببینم.اما بی تو شب من ,شب بی ستاره است.بی تو دلم در جست و جوی کوچه ای است که به باغ یاد تو میپیوندد.
نوشته شده در سه شنبه 91/4/13ساعت
10:41 صبح توسط هم نفس نظرات ( ) |
آخرین مطالب
Design By : LoxTheme.com |